حرفهای ناگفته
سلام پسرم سلام ادرین خوشگلم تو این مدتی که با همیم نمیدونی چه قدر شیریرن شدی و من چه قدر بهت وابسته شدم خوشگلم خیلی دوست دارم نفسم
خیلیم خوش خنده ای تا بیدار میشی توی گهوارت اول شروع میکنی به دست خوردن بعد از خودت صدا در میاری میگی اووووووووو......اووووووووووو.......اوووووووووو بعد من میام بالا سرت تا بهت میگم سلام خوشگلم شروع میکنی به خندیدن الهی مامان فدات شه
مامانی خونمونم عوض کردیم اینقدر خوش قدم بودی که تا اومدی ما خونه خریدیم
اسباب کشی خیلی سختم بود اخه دست تنها بودم ولی خوب تموم شد
راستس عاشق تلویزیون شدی دوست داری همش فیلم ببینی
با یه تعجبیم نگاه میکنی که من میخوام بخورمت عزیزم
اول با دقت نگاه میکنی
بعد تعجب میکنی
و در اخرم شروع میکنی دست وپا زدن
چند روز پیشم داشتم زیر بغلتو تمیز میکردم که یکدفعه با صدای بلند خندیدی الهی فدای خنده هات بشم من عشقم منم کلی زوق کردم سریع زتگ زدم به بابا علی گفتم
چند روز پیش خاله مریم و مامانی اومدن خونمون و برات کادوهای خوشگل اوردن عزیزم مبارکت باشه عزیزم
عاشق بیرون شدی تا میگم بریم دد کلی میخندی خاله سحیرم خیلی دوست داری وقتی میاد اینجا دیگه بغل من و بابایی نمیای
و در اخر اینکه بازم میگم خیلییییییییییی دوست دارم