آدرینآدرین، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

یکی یه دونه

اخرین روزای 7 ماهگی و رفتن به نامزدی

1392/4/23 12:13
نویسنده : مامانی
231 بازدید
اشتراک گذاری

ادرین خوشگلم پسر کوچولوی ناز من داری کمکم وارد 8 ماهگی میشی عشقم .

من و علی هرروز بیشتر بهت وابسته میشیم گلم بابایی که دیگه اینقدر دوست داره وقتی میره سرکار میگه طاقت نمیارم دلم براش تنگ میشه میگه همش پسرم عشقم جلوی چشامه

بعضی موقع ها زنگ میزنه با تلفن باهات حرف میزنه شما هم اول با تعجب به گوشی نگاه میکنی بعد از خودت صدا در میاری که بابایی از اون ور غش میکنه برات

عزیز دلم چند روز پیش نامزدیه دوست بابایی بود که باید میرفتیم اخه یکی از بهترین دوستاشه و من خیلی نگران بودم که یه وقت شما بی تابی نکنی اخه راهشم دور بود ولی دیگه رفتیم

ولی فبلش نمیدونی با چه بدبختی حاضر شدم اخه همش میومدی وسایلامو میگرفتی اگر بهت نمبدادم یه جیغایی میکشیدی که گوشم کر میشد بابایی هم خیلی سرش درد گرفت اخه نمیدونم چرا اینقدر جیغ میزدی دلم برا همسایه هامون میسوزه فکر کنم از دست جیغایه توپنبه گذاشتن تو گوششون

بعدشم که با روروئک میومدیو میکوبیدی به من همه پاهای مامانیو کبود کردی عشقم

خلاصه با هربدبختی بود حاضر شدیم و رفتیم تو راه شما خوابیدی وقتی رسیدیم اونجا خیلی تعجب کردی و توی اون همه نور چشات گرد شده بودهیپنوتیزم

بعدشم شروع کردی از خودت صدا در اوردن ولی پسرم برعکس خونه اونجا اصلا اذیت نکردی مامان جون خیلیم خوش گذشت وقتیم برگشتیم خونه اینقدر خسته بودی خوابیدی و با اینکه هر روز ساعت 7 صبح بیدار باش میزنی تا ساعت 10 خواب بودی عشقم

        

اینجا قبل از رفتنمونه که با اون روروئکت پای مامانیو داغون کردی

بعدشم روتو میکنی اون ور یعنی من نبودمنیشخند

اینجام توی نامزدیه با برادر زاده دوست بابایی عکس انداختی که اون شب کلی باهات بازی کرد

سامان جون مرسی که با پسملیه من بازی کردی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)