8ماهگی
سلام پسر خوشگلم عشق مامان ورودتو به هشتمین ماه زندگیت تبریک میگم عشقم
عزیز دلم هرچی بزرگتر میشی شیطون تر و شیریرن تر میشی هر کی میبینتت میگه چه نفسی شده ولی خبر ندارن که نفس ما رو گرفتی هههههههه
خوب بگم برات از کارایی که یاد گرفتی دیگه میتونی بدون کمک بشینی ولی ازز اونجایی که همش دوست داری رو زمین دنبال یه چیزی بگردی بعد چند دقیقه میوفتی سینه خیزم میری تند تند همه چیزم برمیداری میکنی دهنت اینا از این کارا افرین مامان
با روروئک میری در کشوها رو وا میکنی منم همش باید مواظبت باشم که دستت گیر نکنه لای در کشو
یه چند شبی هست که از خواب بیدار میشی و کلی گریه میکنی مگه به این راحتیام ساکت میشی اشکاتم گلوله گلوله میریزه پائین
نمیدونم چته خوشگلم همه میگن میخوای دندون در بیاری نمیدونم والا من که همین طوری موندم تا علته یه گریت پیدا میشه باید دنبال علت گریه بدیت باشیم
عاشق تلوزیون شدی تا از خواب بیدار میشی باید برات روشن کنم همچین با دفتم نگاه میکنی که نگو
همشم در حاله جیغ زدنی به خدا بعضی موقع ها میمیرم از سردرد
بدترین چیزی که این روزا عذابم میده محدود شدن خوراکیای شماست مامانی ولی من و علی هم خیلی سعی میکنیم جلوی شما چیزایی که برات بده رو نخوریم مامان جون
آدرین رفته زیر جغجغش قایم شده فکر کرده من نمیبینمش
اااا مامان پیدام کردی
نخند خوشگلم
اینجام دوربینو میخوای فدات شممممممم
نخور بچه جان اینکه خوراکی نیست
اینجام حواست نبود داشتم ازت عکس میگرفتم که یدفعه منو دیدی